تقدّس پیوند زناشویی
از جمله عواملی که در سوق یابی به ازدواج، دوری گزیدن از جایگزینهای احتمالی، پذیرش راغبانه لوازم آن و در نتیجه، حفظ و تثبیت خانواده، نقشی تعیین کننده دارد، تلقی ارزشی از پیوند زناشویی و به تعبیری، قداست داشتن آن است. به اعتقاد صاحب نظران، یکی از عوامل مهم سقوط جایگاه خانواده در غرب، فرایند عمومی دنیوی شدن یا تقدّس زدایی(secularization) بوده است که افزون بر دیگر حوزههای حیات اجتماعی، نهاد خانواده را نیز به شدّت تحت تأثیر قرار داده است. اسلام به شهادت آیات و روایات متعدد کوشیده است نگاه قدسی به ازدواج را درمیان مردم گسترش دهد. نمونههای زیر تا حدودی رویکرد ارزشی و قدسی اسلام به خانواده را منعکس میسازند. پیامبر گرامی اسلام(ص) فرمود: «ازدواج سنت من است؛ پس هرکس از سنت من روی گرداند، از من نیست»(1) نیز فرمود: نزد خداوند هیچ چیز از خآنهای که به واسطه ازدواج آباد میشود محبوبتر نیست و در نزد خداوند هیچ چیز از خآنهای که به واسطه طلاق از هم میپاشد، مبغوضتر نیست.(2)
حضرت یعقوب(ع) در تشویق فرزندش به ازدواج فرمود: کوشش کن از تو نسلی به جای ماند که زمین را با یاد و تسبیح خداوند سنگین نمایند.(3)
امام صادق(ع) نیز فرموده است: «دو رکعت نماز شخص متأهل بیش از هفتاد رکعت نماز شخص مجرّد فضیلت و ارزش دارد».(4)
همچنین، تعلیم ادعیه فراوان در مقاطع مختلف عقد و عروسی، طلب آمرزش برای والدین توسط فرزندانی که در دوران کودکی از دنیا میروند، معرفی کوشش مرد برای نان آوری به عنوان عبادت و جهادی باارزش(5)، اشاره به پاداشهای اخروی کارخانگی زن و بیان اینکه خوب شوهرداری کردن، پاداش بزرگ جهاد با دشمن را برای زن در پیخواهد داشت(6) و تأکید بر ارزشمندی و استحباب ارضای جنسی مشروع در مجموع، نشان دهنده جهت گیری ویژه اسلام به منظور ساختن یک چهارچوب مقدس از ازدواج و اجزاء و لوازم آن است.
انتخاب آگاهانه
یکی از مهم ترین مراحلی که نقش بسیار تعیین کنندهای در سرنوشت خانواده دارد، مرحله انتخاب همسر است. در هر جامعهای شیوههای کم و بیش مرسومی متناسب با شرایط فرهنگی و حساسیتهای محیطی برای عبور از این مرحله وجود دارد که افراد آن جامعه به فراخور حال در فرایند انتخاب همسر از آنها سود میجویند؛ برای مثال، بسیاری از جوانان امروزی در غرب به شیوه همخانگی رو آوردهاند و آن را یک دوره آزمایشی و مقدماتی برای ورود به ازدواج تلقی میکنند. فرض این است که این رابطه آزمایشی جوانان را با واقعیتهای زندگی زناشویی آشنا میسازد و آنان میتوانند با کسب شناخت کافی از نگرشها، رفتارها و خلق و خوی یکدیگر در خلال این دوره، ازدواج آتی خود را برپایه انتخابی آگاهانه و کاملا حساب شده رقم زنند و به این ترتیب، ثبات و موفقیت آن را تا حدود زیاد تضمین کنند.
اما براساس بعضی مطالعات انجام شده، همخانگی تأثیری بر سازگاری زناشویی، ارتباط نزدیک عاطفی و خشنودی افراد ندارد، یا تأثیر آن اندک است. شواهد دیگری حکایت دارند که زوج هایی که قبلا همخانگی را تجربه کردهاند، در مقایسه با آنان که همخانگی را تجربه نکردهاند، از شانس کمتری برای کسب موفقیت زناشویی برخوردارند و افزون بر آن، خشنودی کمتری از ازدواج و تعهد کمتری به آن دارند.(7)
شواهد عینی در جامعه اسلامی ما نشان میدهند که فرایند انتخاب همسر با پارهای از مشکلات روبهرو است. بسیاری از متقاضیان طلاق، دلیل تصمیم خود را وقوع اشتباه در مرحله انتخاب قلمداد میکنند و این خود دلیل گویایی بر اهمیت و حساسیت این مرحله است. در تاریخ این جامعه، هیچ مقطعی را نمیتوان یافت که بخشی از جوانان صرفا با دیدارهای لحظهای در پارکها و خیابآنها به ازدواج مادام العمر تصمیم گرفته باشند. آیا با گسترش و رواج چنین شیوههای سست بنیادی میتوان ثبات خانواده را انتظار داشت؟
اقدامات یا شیوههایی که در جامعه ما کم و بیش، به رغم تفاوتهای موجود میان خرده فرهنگهای فعال آن، برای انتخاب همسر مورد توجه و استفاده قرار میگیرد و کارآیی در خور توجهی نیز دارد، از این قرار است:
به دستآوردن آشنایی اولیه از راه مجاری عادی و یا به طور تصادفی؛
مشورت با آشنایان و بستگان به منظور کسب راهنمایی؛
تحقیق از راه همسایگان، خویشان، دوستان، معلمان و همکاران؛
در مواردی ارسال پیک و یا ارسال نامه و تبادل عکسهای دو طرف؛
گفتوگوی مستقیم به منظور ارزیابی مستقیم دختر و پسر از یکدیگر؛
بهرهگیری از سیستمهای مددکاری، مشاوره و راهنمایی و نیز انجام برخی آزمایشهای جسمی و روحی در مرحله قبل از انعقاد پیمان زناشویی.
نظام حقوقی اسلام نیز راههای یادشده و دیگر راههای احتمالی را که موجب شناخت هرچه بیشتر افراد خواهان زناشویی نسبت به یکدیگر میشود، به صورت مشروط و با رعایت حدود و ضوابط خاص مجاز شمرده و احیانا مورد تشویق قرار داده است. گذشته از اهتمامی که قرآن و روایات به اصل مشورت به طور عام و مشاوره ازدواج به طور خاص دارند و در سیره عملی پیامبر و امامان معصوم(ع) نیز به نمونههای فراوانی در این خصوص بر میخوریم، اسلام حتی اقدامهایی مانند ملاقات حضوری به منظور آگاهی یافتن از خصوصیات فیزیکی طرف مقابل را تجویز یا ترغیب نموده است.(8)
با توجه به محدودیت نسبی دختران در کسب آگاهیهای لازم، اسلام با هدف بالا رفتن ضریب اطمینان دختر در انتخاب همسر، ازدواج او را افزون بر رضایت و تمایل خود وی، به اذن ولی(پدر یا جد پدری) که عادتا مرجعی صالح و مورد اعتماد است، مشروط ساخته است.(9)
این بحث را با سخنی از استاد شهید مطهری(ره) در توضیح این اصل حقوقی به پایان میبریم:
فلسفه اینکه دوشیزگان لازم است، یا لااقل خوب است، بدون موافقت پدران با مردی ازدواج نکنند، ناشی از این نیست که دختر قاصر شناخته شده و به لحاظ رشد اجتماعی کمتر از مرد به حساب آمده است. اگر به این جهت بود چه فرقی است میان بیوه و دوشیزه که بیوه شانزده ساله نیازی به موافقت پدر ندارد و دوشیزه هجده ساله طبق این قول نیاز دارد....این مطلب به قصور و عدم رشد عقلی و فکری زن مربوط نیست، به گوشهای از روان شناسی زن و مرد مربوط است. مربوط است به حسّ شکارگری مرد از یک طرف و به خوش باوری زن نسبت به وفا و صداقت مرد از طرف دیگر...اینجاست که لازم است دختر با پدرش که از احساسات مردان بهتر آگاه است و پدران جز در شرایط استثنایی برای دختران خیر و سعادت میخواهند، مشورت کند و لزوماً موافقت او را جلب کند.
ازدواج اختیاری
یکی از اموری که در فرهنگهای سنتی نسبتا رواج داشته، اجبار دختر و بعضا پسر به ازدواج بوده است. این مساله معمولا هنگامی به صورت یک مشکل و مانع بر سر راه انسجام خانواده مطرح میشود که جامعه سنتی در مرحله انتقال به دوران تجدّد باشد. در چنین مقطعی تمایل نسلهای گذشته به حفظ باورها و رسوم گذشته و تمایل نسل جدید به کسب هویت مستقل و پیروی از معیارهای فردی، نشأت میگیرد و در نتیجه اگر دختر یا پسری برخلاف میل و رضایت درونی خود به ازدواج وادار شود، احتمال بروز ناسازگاری در چنین خانوادهای بسیار بالا خواهد بود، به ویژه اینکه عادتا اثری از عشق و محبت در این گونه ازدواجها یافت نمیشود. از دیدگاه اسلام، پسر و دختر در امر ازدواج از اراده و اختیار برخوردارند و روایات فراوانی بر این مسئله تصریح دارند.(10)
انتظارات معقول
در این قسمت مناسب است به موضوع انتظارات زوجین از یکدیگر و از زندگی زناشویی، اشارهای داشته باشیم. بدون شک، هرچه این انتظارات معقولتر و واقع بینانه تر باشد، عوارض پیش بینی شده یا نشده، کمتر به وحدت و انسجام خانواده لطمه میزنند و در مقابل، هر اندازه زوجین از یکدیگر و از روابط زناشویی انتظارات آرمانی و غیرعاقلآنهای داشته باشند، اختلال خانواده احتمال بیشتری خواهد داشت. غلبه نگرش رومانتیک به ازدواج در مغرب زمین، انتظارات بسیار بالا و نامعقولی را برخانواده تحمیل میکند که اغلب برآورده نمیشوند و همین امر موجبات تزلزل و بی ثباتی روابط زناشویی را فراهم میآورد. در بینش اسلام، عقلانیت انتظارات به معنی واقع نگری و پرهیز از غلبه احساسات و اوهام به طرق گوناگون مانند توجه دادن به کارکردهای مادّی و معنوی خانواده و ترغیب به کسب پاداشهای اخروی، مورد تأکید قرار گرفته است. همچنین خداوند در قرآن کریم در آیه 19 سوره نساء میفرماید:
و با آنان[زنان] به طور شایسته رفتار کنید؛ پس اگر نسبت به آنها[بی دلیل] کراهت پیدا کردید[فورا تصمیم به جدایی نگیرید و به خاطر داشته باشید که] چه بسا چیزی خوشایند شما نباشد و خداوند خیر فراوانی در آن قرار دهد.
زیبایی و آراستگی و بهداشت فردی
زیبایی و آراستگی ظاهری را نمیتوان جزء عوامل اصلی استحکام خانواده قلمداد کرد؛ اما به جهت ارتباطی که با جاذبه و میل جنسی دارد، میتوان برای آن نقش ثانوی قائل شد. این مطلب قابل انکار نیست که بین زیبایی، به ویژه زیبایی زن، و افزایش جاذبه جنسی ارتباط معناداری در کار است. برحسب اصطلاحات مکتب مبادله، جذابیت فیزیکی یکی از دو زوج جزء منابعی است که از یک سو انتظار پاداش بیشتری را برایش موجب میشود و از سوی دیگر سهم منافع شریک را افزایش داده و او را به حفظ رابطه متعهدتر میسازد. زیبایی از دیدگاه اسلام فی حدّ نفسه امری مطلوب تلقی میشود؛ اما هیچگاه یک معیار اصلی برای همسرگزینی به شمار نیامده است، برای نمونه، زیبایی هیچگاه با معیار دینداری که یکی از معیارهای اساسی همسرگزینی در اسلام است، برابری نمیکند. در بعضی روایات، ازدواج با زن صرفا به دلیل زیبایی او موجب خسران و پشیمانی دانسته شده و به رعایت معیار دینداری توصیه شده است.(11) در روایتی دیگر، معیار تربیت اخلاقی برمعیار زیبایی مقدم دانسته شده است. به موجب این روایت، پیامبر گرامی اسلام(ص) از ازدواج با زن زیبارویی که در خانوادهای فاسد تربیت شده، نهی فرمودهاند.(12) با توجه به اهمیت فرزند در دیدگاه اسلام و نقش او در استحکام خانواده، در تعدادی از روایات نیز قابلیت باروری زن به عنوان یک معیار اصلی برای همسرگزینی و مقدم بر معیار زیبایی مورد تأکید قرار گرفته است. برحسب این دسته از روایات، زن فرزندزا حتی اگر زشت رو باشد بر زن نازای زیبارو رجحان دارد.(13)
از زیباییهای طبیعی که بگذریم، زیبایی و آراستگی مصنوعی نیز در روایات مورد توجه ویژه قرار گرفته است. در روایتی آمده است که شخصی گوید: امام موسی بن جعفر(ع) را دیدم که خضاب کرده بود[موی سر و صورت را رنگ کرده بود] گفتم: «فدایت شوم، خضاب کرده ای؟» فرمود: «آری، نظافت و آراستگی مردان از اموری است که بر عفّت زنان میافزاید و عفت زنان از آن رو کاهش یافته که شوهران آنها به سر و روی خود نمی رسند». سپس فرمود: «آیا مایلی همسرت را در وضعیت نامناسبی از حیث نظافت و آراستگی ببینی؟» گفتم: نه. فرمود: «پاکیزگی، استفاده از بوی خوش، زدودن موهای اضافی و اهمیت دادن به رابطه جنسی، جزء اخلاق پیامبران است». (14)
پس باید توجه داشت که مهمتر از زیبایی، مسئله آراستگی و بهداشت فردی است که به استحکام خانواده و بهرهمندی بیشتر از همسر و رضایت زناشویی کمک شایانی میکند.
ارضای نیازهای جنسی
از آنجا که ارضای نیازهای جنسی در سطح خرد یکی از اهداف مهم دو زوج در تشکیل خانواده، و در سطح کلان یکی از کارکردهای اصلی نهاد خانواده است، طبیعی به نظر میرسد که باحصول هرگونه اختلالی در تحقق آن باید در انتظار اختلال زناشویی بود. در کشورهای غربی، تا اوایل قرن بیستم این تصور حاکم بود که زنان از آمیزش جنسی هیچ لذتی نمیبرند و این تنها مردانند که سایق جنسی غیرقابل کنترلی دارند؛ اما تحقیقات فیزیولوژیک در باب نیازهای جنسی که از دهه1920 آغاز گردید، با طرح این بحث که ارضای جنسی برای هر دو شریک رابطه جنسی اهمیت دارد، رفته رفته این عقیده رواج یافت که ازدواج باید متضمن رابطه جنسی رضایت بخش برای هر دو طرف باشد. تحقیقات متعددی از این واقعیت حکایت میکند که مردان در ارزیابی کلّی خود نسبت به ازدواج، بیش از زنان به موضوع روابط جنسی بها میدهند؛ به همین دلیل در کشمکشهای زناشویی و حتی در موارد طلاق، شکایت از رضایت بخش نبودن روابط جنسی معمولا از سوی مردان ابراز میگردد. تحقیقات دیگری نیز نشان دادهاند که ردّ درخواستهای جنسی مرد از سوی همسر، آشفتگی زیاد مرد را به همراه دارد، درحالی که آشفتگی زن زمانی بروز میکند که احساس کند دیگر محبوبیتی نزد شوهرش ندارد.
در روایات اسلامی به هردو نکته یادشده، یعنی اهمیت ارضای جنسی برای زنان و نقش تفاوتهای جنسی، به طور خاص توجه شده است. در مورد نکته اول، اسلام گذشته از اهتمام فراوان به ارضای جنسی زنان در روابط زناشویی، در مواردی برای این موضوع جنبه حقوقی قائل شده و مردان را موظّف به رعایت این حقوق کرده است. در ارتباط با نکته دوم، اسلام از زن مسلمان میخواهد نیاز جنسی شوهر خود را در هر حال جدی بگیرد و در ارضای این نیاز کوتاهی نورزد، تا آنجا که در بعضی روایات به زنان توصیه شده است که حتی اگر در حال نماز هستند، نباید به منظور ردّ در خواست جنسی شوهر، نمازشان را طولانی کنند.(15)
محدودیت در روابط جنسی
از جمله زمینههای و شرایط اجتماعی بسیار مهمی که نقش تعیین کنندهای در حفظ ثبات و تحکیم خانواده دارد، منحصر بودن ارضای غریزه جنسی به ازدواج مشروع در چهارچوب خانواده است. قانونگذار اسلام با مرزبندی بین راههای مشروع و نامشروع ارضای نیازهای جنسی و کوشش برای نهادینه کردن قسم اول و از میان برداشتن قسم دوم، درجهت تحکیم خانواده گام برداشته است. «زنا یا رابطه نامشروع» در قالب شیوههای چون روابط دوستانه پسر و دختر، تجاوز جنسی و فحشا، همچنین همجنس بازی و خودارضایی از بارزترین شیوههای نامشروعند که از نظر اسلام مردود شناخته شده و گاه کیفرهای سنگین برای ارتکاب آنها مقرر گردیده است. این درحالی است که اسلام در جانب راههای مشروع ارضای نیازهای جنسی با نگرش واقع بینانه، رویکردی نسبتا باز را به نمایش گذاشته و به این ترتیب، از سنت کلیسایی مغرب زمین که بر الگوی تک همسری مادامالعمر به عنوان تنها الگوی مشروع تأکید میکرد، فاصله گرفته است؛ سنتی که میتوان دیدگاههای آزادیخواهانه و لذت گرایانه کنونی را واکنشهایی افراطی در برابر سختگیریهای آن تلقی کرد.
در خصوص ازدواج موقّت در اسلام که جلوهای از رویکرد باز اسلام به موضوع روابط جنسی میباشد، ممکن است در ابتدای امر این تصور پیش آید که این شیوه نوعی ترویج اِباحیگری جنسی است که با آرمان استحکام خانواده در تعارض قرار دارد، ولی با تأمل در روایاتی که از معصومین(ع) در این باره وارد شده، نادرستی این تصور آشکار میگردد. یکی از نکاتی که از این روایات استفاده میشود آن است که فلسفه اولیه تشریع این نوع ازدواج، فراهم آوردن امکان ارضای نیازهای جنسی برای مردان بدون همسر یا مردان دور از همسر بوده است(16)و اما نسبت به مردان همسردار که مشکلی از ناحیه امکان ارضای نیازهای جنسی ندارند، تشویقی نسبت به ازدواج موقت مشاهده نمیشود، مگر آنچه به عنوان احیای سنّت پیامبر(ص) و مبارزه با بدعت صورت میگرفته و درواقع، جنبه سیاسی-فرهنگی داشته است؛ از این رو در بعضی روایات، اصرار فراوان بر این امر و غفلت از همسر دائم مورد نکوهش قرار گرفته است(17)؛ بنابراین ازدواج موقت در شرایط عادی نمیتواند تأثیر قابل توجهی در تضعیف و بیثباتی خانواده داشته باشد.
به نظر میرسد قانون گذار اسلام با تشریع ازدواج موقّت، بیش از هرچیز کوشیده است، خلأ شیوهای ضابطهمند و مشروع برای تأمین این دسته از نیازها را پر کند؛ نیازهایی که درهر صورت -حتی اگر نهاد خانواده از بالاترین جایگاه اجتماعی برخوردار باشد- دست کم بخشی از افراد جامعه را به سمت برقراری رابطه جنسی در خارج از چهارچوب خانواده میکشاند. امیرالمومنین علی(ع) - برحسب روایتی که از ایشان نقل گردیده- فرمودند: «اگر خلیفه دوم بر من پیشی نمیجست و ازدواج موقّت را منع نمیکرد، هیچ کس به جز افراد نگون بخت، مرتکب زنا نمیشد.»(18) این تعبیر ضمن آنکه بر جایگاه ازدواج موقت در اسلام به عنوان یک جایگزین مشروع برای زنا دلالت دارد، اشارهای است به این مطلب که روابط جنسی نامشروع حتی در جامعه دینی تا حدودی اجتناب ناپذیر است و کارکرد ازدواج موقت به حداقل رساندن این پدیده، نه ریشه کنی آن است.
رشد یافتگی و بلوغ زوجین
از جمله عوامل بسیار مؤثر در تأمین سازگاری زناشویی و تضمین استمرار حیات خانوادگی، بلوغ و رشد دو زوج است. به نظر میرسد همبستگی میان پایین بودن سن ازدواج و افزایش احتمال اختلال زناشویی تا حد زیاد معلول فقدان رشد دو زوج در ابعاد مختلف است.
بلوغ سنی و جنسی: برحسب روایتی که از امام موسی بن جعفر(ع) نقل گردیده، کسی به ایشان عرض میکند: «ما فرزندانمان را در دوران خردسالی به ازدواج در میآوریم». حضرت به وی میفرماید: «اگر آنان را در دوران خردسالی تزویج کنید، بسیار بعید است که با یکدیگر انس و الفت گیرند». (19) واضح است که بلوغ سنّی و جنسی صرفا شرط لازم میان زن وشوهر است، نه شرط کافی آن و بدین جهت، توجه به دیگر ابعاد رشد آنها نیز ضرورت دارد.
رشد عاطفی: رشد عاطفی شخص مستلزم تجلیات روحی و رفتاری آشکاری همچون قدرت برقراری و حفظ روابط شخصی با دیگران، درگیر شدن در تعاملات عاطفی، توان درک احساسات متقابل و توسعه حسّ همدلی است. ازدواج که یک پیوند تعهدآور و مسئولیت آفرین است و فرد را در نوع جدیدی از روابط شخصی و نزدیک درگیر میسازد، به رشد عاطفی فرد وابستگی و نیاز مبرم دارد. این امر به ویژه در خانواده امروزی که در مقایسه با خانواده در دورههای پیشین، تغییراتی را تجربه کرده و از بسیاری از زمینهها و عوامل انسجام بخش تهی گشته، ضرورت دو چندان دارد. در احادیث متعدّد بر اهمیت ویژگیهای شخصیتی مثبتی مانند خوش خلقی، روحیه سازگاری، همدلی، غمخواری، عطوفت و مهروزی که نقش عمدهای در تحکیم روابط زناشویی دارند، تأکید شده است.(20)
رشد ذهنی: بدون تردید رشد ذهنی در حوزه زناشویی به عنوان یکی از حوزههای حساس تعامل اجتماعی، بلوغ فکری متوازن زوجین میتواند نقش تعیین کنندهای در درک متقابل، همزیستی مسالمت آمیز، انجام وظایف، رعایت حقوق، برخورد واقع بینانه با مسائل و حل مشکلات ایفا کند.
رشد اجتماعی: رشد اجتماعی فرد که طی فرایند جامعه پذیری شکل میگیرد، در همه عرصههای روابط اجتماعی و به ویژه روابط زناشویی اهمیت کانونی دارد. در احادیث اسلامی نیز به اشارههایی در باب اهمیت رشد اجتماعی زوجین بر میخوریم؛ برای نمونه، ویژگیهایی مانند گرامی بودن همسر در بین بستگان خویش که نشانه تربیت صحیح و شکوفا شدن شخصیت اجتماعی اوست، دانستن آداب توسط همسر به گونهای که وظایفش را بدون نیاز به امر و نهی دیگران به انجام رساند و احساس مسئولیت شوهر به طوری که همسر و فرزندان خود را به دیگری واگذار نکند، جزء ویژگیهای مطلوب همسران قلمداد شده است. (21)
آموزش نقشهای زناشویی و پدر و مادری
از دیگر زمینهها و عوامل بسیار مؤثر در وضعیت خانواده، ارائه آموزشهای لازم به دختران و پسران جهت احراز موقعیت همسری و در مرحله بعد، موقعیت پدر و مادری نسبت به فرزندان و ایفای نقشهای متناسب با این موقعیتها میباشد. تردیدی نیست که موفقیت روابط خانوادگی تا حدود زیاد به برخورداری هر یک از دو زوج از پارهای آگاهیها و مهارتهای مرتبط با نقشهای زن و شوهری یا پدر و مادری بستگی دارد. توجه به ابعاد چندگانه ازدواج باعث میشود که از اندیشه یک بعدی در باب آن بپرهیزد. چنین شخصی در برخورد با مشکلات ناشی از زندگی مشترک، به گونهای حساب شده و عقلانی رفتار خواهد کرد و از ایفای نقشهای مورد انتظار سرباز نخواهد زد.
عشق و محبت متقابل زوجین
یکی از عناصر روانشناختی بسیار مهم که نقش برجستهای در سازگاری دو زوج و استحکام خانواده ایفا میکند، عشق و علاقه متقابل ایشان است. در ادبیات بسیاری از جوامع انسانی، عشق و شیفتگی متقابل عامل نیرومند جذب و پیوند میان زن و مرد شمرده شده است. عشق، سایق نیرومندی است که میتواند جداییها، فاصلهها و تضادها را در پرتو درخشش خود محو کرده، دلبستگیهای عمیق و شورانگیزی را جایگزین سازد. در جوامع سنتی، عشق به عنوان یک پدیده روان شناختی، به ویژه بین جوانان مجرد، نوعاً یافت میشود، ولی شاید هیچگاه مبنا و رکن اساسی ازدواج و زناشویی دانسته نشود، بلکه معمولا عوامل اجتماعی دیگری در پیوند دو همسر دخالت دارند. در مقابل، جوامع غربی معاصر، شاهد پیدایش و رشد نگرش جدیدی به ازدواج بودهاند که عشق شاعرانه یا رمانتیک را مبنای گزینش همسر تلقی میکند. این نگرش که جنبههای آرمانگرایانه و خیال پردازانه آشکارا بر جنبههای خردورزانه آن غلبه دارند، نهاد خانواده در غرب را با معضل بی سابقهای روبرو کرده است؛ زیرا در شرایطی که عشق، تنها اساس ازدواج است و زمانی که عشق به مقتضای طبیعت خود رو به زوال رفت و شور و حرارت آن به کاستی گرایید، باید در انتظار بیثباتی و سپس گسیختگی ازدواج بود. بدون شک، عشق و علاقه متقابل در صورتی که بر زیر ساختهای معقول و جاذبههای واقعی استوار بوده و از هواپرستیهای کودکانه، رویاسازیهای دروغین و فرافکنی کاستیهای شخصیتی به دور باشد، در این راستا میتواند نقش بیمانندی ایفا کند و تأثیر منفی عوامل تنش زا را به میزان زیادی کاهش دهد. بزرگان دین اسلام معمولا از محبت زناشویی سخن به میان آوردهاند و هیچگاه چه در مقام توصیف و چه در مقام توصیه از واژههایی که تداعیگر مفهوم عشق(رومانتیک) باشد، استفاده نکردهاند. شایان ذکر است که افزون بر جنبه ثبوتی عشق و محبّت، جنبه اثباتی یا ابرازی آن نیز اهمیت بسیاری در تحکیم روابط زناشویی دارد و چه بسا خود اظهار محبت به صورت عاملی برای افزایش محبت در میآید. گسترش آداب و مهارتهای اظهار محبت بین همسران از طریق کار تربیتی و فرهنگی میتواند در همین راستا ارزیابی شود، رسول اکرم فرموده است: «این سخن مرد که به همسرش بگوید: تو را دوست دارم، هیچگاه از دل همسر بیرون نمی رود». (22)
همسان همسری
یکی از اصولی که نقشی بسیار تعیین کننده در انسجام خانواده دارد، اصل همسان همسری است. این اصل از سوی کارشناسان مسائل خانواده در حوزههای روانشناسی و جامعهشناسی مورد توجه قرار گرفته و از مجموع دیدگاههای ارائه شده چنین استنباط میشود که همسانی دو زوج در جنبههای گوناگون، به ویژه در جنبههای فرهنگی، بقا و استحکام زندگی مشترکشان را تا حدّ زیادی تضمین خواهد کرد. معمولا افراد در شرایط عادی، اهمیت همسانی را در نمییابند و تنها زمانی که اختلافی را مشاهده کنند، نسبت به آن حساسیّت نشان داده و به اهمیت مشابهتها اذعان میکنند. صاحب نظران بر جنبههای متعددی از همسانی دو زوج تأکید میکنند؛ اما به نظر میرسد از بین این جنبههای گوناگون، همسانی فرهنگی و شخصیتی، نقشی اساسیتر در استحکام زناشویی ایفا میکنند.
همسانی در فرهنگ
از مهمترین انواع همسانی دو زوج که در موفقیت زندگی مشترک نقشی اساسی ایفا میکند، همسانی فرهنگی آنان است که گونههای مختلف اشتراک در زبان، دین، ملیّت، نظام ارزشی، بینشها وباورها را شامل میشود. فقدان زمینه مشترک فرهنگی، امکان برقراری ارتباط مثبت را دشوار میسازد. شواهد فراوان گویای آن است که تفاوت زن و شوهر از حیث پیش زمینههای دینی، قومی، طبقاتی و یا حتی جغرافیایی میتواند باعث یادگیری انتظارات گوناگون در مورد مسائلی مانند ماهیت و محتوای نقشهای زناشویی گردد و همین امر میتواند زمینه بروز ناسازگاری و به تبع، تزلزل خانواده را فراهم سازد. حدّ اعلای همسانی فرهنگی زمانی حاصل میشود که دو زوج افزون بر اشتراک در عناصر فرهنگی عام، در خرده فرهنگها نیز با یکدیگر مشترک باشند.
یکی از کارشناسان ارتباطات در مورد اهمیت همسانی خرده فرهنگها ونقش آن در تثبیت روابط متقابل مینویسد:
اگر فرض را بر این بنیان گذاریم که هر طبقه و قشری برای خود صاحب خرده فرهنگی(subculture) است، ملاحظه میکنیم که آنان، یعنی اعضای یک خرده فرهنگ، بهتر یکدیگر را درک کرده، تمایل بیشتری برای جذب یکدیگر دارند. هر فرهنگ برای اعضای وابسته خود زمینههای مشترکی را فراهم میآورد که به راحتی خاستگاه و پایگاه توافقهای آنان نسبت به یکدیگر میشوند و آنان را بر آن میدارند که یکسان و یگانه رفتار کنند و همین رفتار یگانه موجب نزدیکی بیشتر آنها نسبت به یکدیگر شده و یک تأثیر مضاعف را بر رابطه آنها القا میکند.(23)
البته این نکته نیز نباید مورد غفلت قرار گیرد که تأثیر همسانی فرهنگی بر استحکام زناشویی تا حدود زیادی به درجه پایبندی هر یک از دو زوج به عقاید و ارزشهای فرهنگی یا خرده فرهنگ ذی ربط، منوط است.
همسانی در ویژگیهای شخصیتی
از دیگر مصادیق همسانی که نقش قابل توجهی در ثبات و انسجام خانواده ایفا میکند، همسانی در ویژگیهای شخصیتی است که گستره وسیعی از ویژگیهای روان شناختی را پوشش میدهد. برطبق دیدگاه غالب در روانشناسی اجتماعی، معمولا زوجهایی که دارای ویژگیهای شخصیتی مشابه باشند، بیشتر جذب یکدیگر میشوند و ارتباط مستحکمتری را با یکدیگر میسازند؛ اما زوجهایی که از دو حیاتی کاملا متضاد برخوردارند، استعداد بیشتری برای ناسازگاری و ستیز با یکدیگر دارند. با این همه نباید آن روی سکّه، یعنی تأثیر پارهای از تفاوتهای شخصیتی در استحکام رابطه را نادیده گرفت. تقابلهایی مانند گرم مزاجی-سرد مزاجی، درون گرایی-برون گرایی، نظم-بی نظمی و نظافت-کثیفی به احتمال زیاد میتواند منجر به ناسازگاری بین زوجین گردد، برعکس، تقابلهایی مانند میل به سرپرستی-میل به وابستگی، سلطه جویی-سلطه پذیری، مردانگی-زنانگی، نقش مهمی در استحکام پیوند زناشویی ایفا میکنند.
دیدگاه اسلام
در اسلام بر اصل همسان همسری به عنوان معیار همسرگزینی و ضامن انسجام خانواده، در ذیل عنوان«کفویّت» تأکید شده است؛ اما دیدگاههای ارزشی اسلام به ارائه تعریف خاصی از کفویت زن و شوهر انجامیده است. برخورد ایجابی با برخی جنبههای همسان همسری(همسانی دینی و اخلاقی) و برخورد سلبی با جنبههای دیگر(همسانی نژادی، قومی و طبقاتی) نشاندهنده کوشش قانون گذار اسلام در جهت تغییر نگرشهای فرهنگی نسبت به موضوع همسان همسری است.
اسلام مبنای اصلی همسان همسری را ایمان و اسلام میداند. «مرد مؤمن کفو زن مؤمن و مرد مسلمان کفو زن مسلمان است».(24) در برخی روایات، پاکدامنی و امانت داری مرد در کفو بودن او دخیل دانسته شده(25)
قرآن کریم نیز در سوره نور آیه 3، افراد پلید و زناکار را برای ازدواج، نامناسب معرفی کرده است و روایات دیگری نیز شراب خواری مرد را موجب سلب اهلیّت وی برای ازدواج قلمداد کرده اند.(26)
با توجه به بیان فوق، تمایز بین رویکرد اسلام و رویکرد علوم اجتماعی به مسئله همسان همسری تا حدودی آشکار میشود. متخصصان مسائل خانواده در حوزههای جامعه شناسی و روان شناسی معمولا تأثیر منفی انواع گوناگون ناهمسانی دو زوج را به عنوان واقعیتی اجتماعی، مفروض گرفته و بر این اساس، افراد را به احراز بالاترین سطوح همسانی توصیه و تشویق میکنند؛ اما در برابر این برخورد نسبتا محافظه کارانه، اسلام به عنوان مکتب و دینی الهی، رویکردی اصلاحی را به نمایش گذاشته و درجهت تغییر پندارهای فرهنگی نادرستی مانند لزوم همسانی خانوادگی، قومی و طبقاتی، کوشیده است. در روایتی آمده است: شخصی برای امام جواد(ع) نامه نوشت و درآن نظر حضرت را درباره ازدواج دختران خود و اینکه هیچ کس را همانند خودش نمییابد، جویا شد. حضرت در پاسخ چنین فرمودند:
آنچه را در مورد دخترانت بیان کردی و اینکه کسی را همانند خودت نمییابی، دانستم؛ اما -خدایت رحمت کند- این امر را معیار و شرط ازدواج دخترانت قرار مده؛ زیرا رسول اکرم(ص) فرمود: هرگاه کسی که اخلاق و دیانت او را میپسندید به خواستگاری نزد شما آمد، به وی همسر دهید؛ چرا که در غیر این صورت، فتنه و فساد بزرگی زمین را در برخواهد گرفت.(27)
تک همسری
از عوامل مؤثر بر بیثباتی خانواده، پدیده چند همسری است که البته میزان تأثیرگذاری آن بسته به درجه سرزنش فرهنگی آن تغییر میکند. میل زن به جذب انحصاری عشق و محبت شوهر و ایفای انحصاری نقش آرامش بخشی و حفظ موقعیت کدبانویی و اقتدار بلامنازع در مدیریت خانه و از سوی دیگر کمبود امکانات و ناتوانی مرد از اجرای عدالت متناسب با حد انتظار از مهم ترین مسائلی هستند که خانواده را در مسیر تثبیت و نهادینه ساختن الگوی تک همسری سوق دادهاند. شکی نیست که چند همسری در مواردی میتواند کلید حل برخی مشکلات جدی در خانوادهها باشد و از این رو، گاه به نمونههایی برمیخوریم که در آنها زن اول، خود برای فراهم کردن زمینه ازدواج دوم شوهرش پیش قدم شده است؛ اما به هر حال نمیتوان انکار کرد که تک همسری زمینه و شرایط مناسب تری را برای همزیستی متقابل، مهار تعارضها و بهطورکلی، بهره گیری بیشتر از آثار زندگی مشترک فراهم میسازد.
در نظام حقوقی اسلام نیز چندهمسری با رعایت شرایط ویژه مجاز شمرده شده است؛ اما این الگو مجاز در عمل چندان گسترش نیافته و به ویژه در دوران معاصر به دلیل تغییر شرایط اجتماعی و اقتصادی خانوادهها، روند امور در مسیر نهادینه شدن تک همسری پیش رفته است.
در هر صورت به نظر میرسد چند زنی در اسلام که به تمکن مالی و مراعات عدالت بین همسران مشروط شده است، چنانچه با رعایت ضوابط اخلاقی نیز صورت بگیرد، تأثیر منفی قابل توجهی بر انسجام خانواده نخواهد داشت.
1.بحارالانوار؛ ج103، 220.
2. وسائل الشیعه؛ ج14، 4.
3. همان.
4. همان؛ ج14، 6.
5. همان؛ ج12، 10-13.
6. همان؛ ج14، 123و163.
7. KENDALL, 1999:428-429
8. وسائل الشیعه؛ ج14، 59-61.
9. وسائل الشیعه؛ ج14، 205و213.
10. وسائل الشیعه؛ ج14، 201-220.
11. وسائل الشیعه؛ ج14، 30-31.
12. همان،ج14، 29.
13. همان؛ ج14، 33-34.
14. ر.ک. همان؛ ج14، 183.
15. وسائل الشیعه؛ ج14، 117.
16. وسائل الشیعه؛ ج14، 440و449.
17. همان؛ ج14، 450.
18. همان: 436و440.
19. وسائل الشیعه؛ ج14، 72.
20. ر.ک:وسائل الشیعه؛ ج12، 15-21و 54.
21. ر.ک:وسائل الشیعه؛ج14؛ 13، 14، 18.
22. وسائل الشیعه؛ ج14، 10.
23. فرهنگی، 1373، 240.
24. وسائل الشیعه؛ ج14، 44.
25. وسائل الشیعه؛ج 14، 51-52.
26. وسائل الشیعه؛ج14، 53.
27. همان؛ج14، 51.